کد مطلب:315959 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

از قصیده ی اختر طوسی (متوفای 1335 قمری)
عباس شیر بیشه ی مردی كه داشتی

بر پردلان پیلتن روزگار دست



چون دید مانده بی كس و یاور برادرش

آهی كشید و زد به هم آن با وقار دست



برداشت مشك و گشت به آن توسنی سوار

كز پویه برده بود ز باد بهار دست



مردانه ز آستین حمیت برون كشید

در دشت نینوا ز پی كارزار دست



سوی فرات آمد و پر آب كرد مشك

چون یافت بر مراد خود آن نامدار دست



از آب خوشگوار لب خشك تر نكرد

با آنكه بود از عطشش بی قرار دست



بر یاری برادرش آن قدر پا فشرد

در دشت كارزار كه رفتش ز كار دست



بگرفت مشك آب به دندان خویشتن

او را جدا چو شد ز یمین و یسار دست



از ضرب تیر گشت چو مشكش تهی ز آب

شست از حیات خویشتن آن شهریار دست



«اختر» بنال از غم آن شاه و بر مدار

از دامن محبت هشت و چهار دست





[ صفحه 51]